ترانه ی بیهودگی

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

۱۲ آبان ۹۶ ، ۱۴:۳۲

خانه به دوش

سرم رو شونم سنگینی می‌کنه. همه فکرای عذاب آور جمع می‌شن یه طرف کله ام. تعادلمو به هم میزنن. راه میرم از جلو جمجمه ام قل قل قل قل میخورن میرن پس کله ام. حواسم پرت این تحرکاس جلومو نمیپام. زیر پام خالی می‌شه و سال ها و سال ها سقوط تجربه میکنم. حوصلم از سقوط های تکراری سر میره. چند سال اول با ترس دستامو تکون میدم شاید یه شاخه ای، دستی، دیواری تو دستم بیاد خودمو نگه دارم. چند سال بعدی رو صرف نوشتن یه وصیت نامه میکنم. چند سال صرف نظم دادن به فکرایی که از ۵ سالگی به خودم قول داده بودم یه روز بهشون میرسم. این چند سال‌آخر ولی خیلی بد شده. تکرار و تکراری بی دریغ. سقوط ها هیچگاه انسان را نمی‌کشند. فرود آمدن است که زحمتش را می‌کشد و سقوط بی فرود، بی رحمانه ترین مجازات.
mhmdreza abd

درختان پرتقال نمای کثیف پشت شیشه را رنگین می‌کند. انتظار دردناک در رگانم جریان دارد. دردهای مشترک ما را به هم پیوند می‌دهد. پیرمردی چند لواشک در دست گرفته قدم میزند از میان جمعیت. خستگی های مشترک ما را از دنیا فراری می‌دهد. چشمانم را می‌بندم... ۱،۲،۳،۴ مرور خاطرات مرا از بوی گند مردمان اطرافم دور می‌کند. لبخندی شروع به شکل گرفتن می‌کند اما صدای بلند دختری مرا از جا می‌پراند. پیرمرد چشمانش را میچرخاند و زیر لب غرولندی می‌کند. عصبانیت های مشترک ما را متحد می‌کند. بی‌تابی در چهره ام نمایان شده است. با انگشت روی پاهایم ضرب میگیرم. سعی میکنم حواسم را شش دانگ به موسیقی در حال پخش شدن بدهم تا گذر زمان کمتر حس شود. نوای مشترک گوش هایمان ما را به هم گره زده است.

mhmdreza abd